روی گل محمدی از اشک، تر شده ست
با ما مصیبتی ست که عالم خبر شده ست
با ما مصیبتی ست که ورد زبان شده
با ما مصیبتی ست که خون جگر شده ست
دشمن به فتنه سنگر تصویر را گرفت
لشکر نبرده ایم و نبردی دگر شده است
آن سوی خنده ها، همه دندان گرگ بود
اینک زبانشان به دهان، نیشتر شده ست
از هیچ زاده اند و پی هیچ، زیسته
شیطان، بر این جماعت ابتر، پدر شده است
نمرود تیر بسته به زیبایی خدا
زیبایی خدا، به خدا بیشتر شده است
عالم، هنوز در صلوات است و هم چنان
این رایت نبی ست که بر بام، بَر شده است
ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را انیس و مونس شد . . .