آنقدر چکمه به پهلوش زدن نامردا
نیزه و تیر به بازوش زدن نامردا
با عصا بر لب و ابروش زدن نامردا
پنجه در طُره ی گیسوش زدن نامردا

مادرش از نفس افتاد زبس داد کشید
خواهرش رو به مدینه شد و فریاد کشید
هر چه که دور و برش بود به غارت بردن
شال سبزی کمرش بود به غارت بردن
حتی عمامه سرش بود به غارت بردن
آنطرف تر سپرش بود به غارت بردن
مادرش از نفس افتاد زبس داد کشید
خواهرش رو به مدینه شد و فریاد کشید
پبش زینب سر او را به سنان زد سنان
با لگد بر دهنش خنده کنان زد سنان
سیلی بر زینب غمدیده چنان زد سنان
غل و زنجیر و طناب دست زنان سنان
مادرش از نفس افتاد زبس داد کشید
خواهرش رو به مدینه شد و فریاد کشید
بر سر پیکر عریان حسین خندیدن
بر نوامیس مسلمان حسین خندیدن
همه بر اشک یتیمان حسین خندیدن
لحظه خواندن قرآن حسین خندیدن
مادرش از نفس افتاد زبس داد کشید
خواهرش رو به مدینه شد و فریاد کشید
ناله مادر او بین هیاهو گم شد
معجر خواهر او بین هیاهو گم شد
دزد انگشتر او بین هیاهو گم شد
به خدا دختر او بین هیاهو گم شد

 



بچه ها! تو این پوسترو بدنی که انتخاب شد آخرش 20 تا تیر جا می شد.

نمی دونم چه جوری بوده که تو روایات اومده هزار و چندی تیر به بدن آقا زدن. معلوم نیست چه بر سر این بدن آوردن.

حضرت زینب، آقا رو هیچ وقت برهنه ندیده بودن. به همین خاطر بود که دنبال بدن آقا می گشتن.

این کلاه خود و سپر و امامه و . . . همه غیر حقیقیه
اونجا هیچ کدوم از اینا نبود
احساس کردم اگه این پوستر می خواست حقیقتو نشون بده باید هزار تیر و نیزه انباشته رو نشون می داد که داخل تیکه گوشتی اربا اربا شده در اثر جراحات و لگدمال اسب ها، که غرق در خونه، فرو رفته.
دیگه این بوده

اربابا ما رو سخت کشتن.

با این همه بازم که توجه می کنیم می بینیم این هم گوشه ای از غصه های عاشوراست.

آقامون امام زمان چی کار می کنه

غصه های ما یه طرف، تو روز عاشورا این مصیبت ها هم دردهای مولا رو مضاعف کرده

آجرک الله یا بقیه الله

خدا صبرت بده آقا

 

 

.........................................................................................................................................

 
سید شهیدان اهل قلم: «گردش خون در رگهای حیات شیرین است ، اما ریختن آن
در پای محبوب شیرین تر است و نگو شیرین تر است بگو بسیار بسیار شیرین تر.
»