نرسد اگر به على کسى، به کجا رود؟ به کجا رسد؟
به خدا قسم که اگر کسى، به على رسد، به خدا رسد
سوى انبیا، سوى اولیا، ز طریق حب و ولا بیا
که به جایى ار برسد کسى، ز طریق حب و ولا رسد
ز خودى برون ننهاده پا، نرسیده است به هیچ جا
چو کسى ز راه دگر سزد، سر او به عرش علا رسد
ز ره طلب به ولى برس، ز ره ولى به على برس
که به خضر تا نرسد کسى، نتوان به آب بقا رسد
ز در على به در دگر، منه پا، که مى‏ندهد ثمر
نرسد کسى به على اگر، به هدر رود، به هبا رسد
در کس به غیر على مزن، ره کس به جز ره او متن
که ازین در و ره اگر کسى، برسد به نور هدى رسد
نبود چو غیر على کسى، ز درش به عرش علا رسى
که به اوج عزت اگر کسى، برسد به فرّ هما رسد
نه به کعبه رو نه به دیر رو، نه به فکر رو نه به سیر رو
زمنیّت ار گذرد کسى، ز ره على به منا رسد
به مروت ار بنهى قدم، توبه مروه یى، به خدا قسم!
به ره على ز صفا قدم، نهد ار کسى، به صفا رسد
به على اگر تو یکى شوى، ز دنس رهى و زکى شوى
به جز این اگر ملکى شود، ملکیتت به خطا رسد
تو شنیده‏اى به بقا اگر ز طریق فقر و فنا رسى
ز على رسد چو کسى اگر به طریق فقر و فنا رسد
چو کسى مُزکىّ و مُتّقى، شود از طریق على شود
ز طریق بندگى على، کسى ار رسد، به تقى رسد
نه همى ز «ناد على» او، شود آبگینه «سَیَنجَلى»
ملکوت هم پى صیقلى ز غبار او به جلا رسد
نرسد اگر که ز لافتى، به ثبوت نفى تو زاهدا
نه ز «لم» رسد، نه ز «لو» رسد، نه ز «ما» رسد، نه ز «لا» رسد
به مریض دل نرسد شفا، ز دواى بو على از خدا
مگر از محبت مرتضى، مرض دلى به شفا رسد
من «کبریایى» خسته را، بده ساقیا ز مى ‏ولا
ز شراب حب على مگر همه درد من به دوا رس

 

 

..........................................................................................................................................

امیرالمؤمنین علـی علیه السلام: «مثل من در بین شما ، مثل چراغ پرنوری در تاریکی است، تنها کسانی از آن بهره می برند که در شعاع نور آن باشند.»